ادبیاتِ دیگران؛
مادر ایرانی شعر نو عرب
به گزارش جاویدانی نازک الملائکه در سال ۱۹۲۳م در محله عاقولیه شهر بغداد پایتخت عراق زاده شد. او که پدر و مادرش شاعر بودند، با به هم ریختن قالب و قافیه شعرها، طرحی نو در شعر عربی ایجاد کرد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: حسین عسکری، تاریخ نگار و البرزپژوه و نویسنده کتاب هایی چون «کتابشناسی ساوجبلاغ»، «نقد دل»، «بیداری دشت کهن»، «علمای مجاهد استان البرز»، «دشتی به وسعت تاریخ»، «کهن دشت»، «روستای ایستا» و «روستازادگان دانشمند»، در تازه ترین پژوهش های خود به نسب البرزی یکی از مهم ترین ادیبان معاصر عرب پرداخته است.
گزارشی از این پژوهش را که در اختیار مهر قرار گرفته، در ادامه بخوانید:
دکتر نازک صادق الملائکه مشهور به نازک الملائکه (درگذشت ۱۳۸۶ش / ۲۰۰۷م) شاعر نامدار و بنیانگذار شعر نو عرب است که نَسبش به ایران و خاندان برغانی می رسد. این خاندان علمی و فرهنگی، ریشه در روستای برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد. پدر نازک الملائکه، ابونزار صادق الملائکه بغدادی فرزند جواد فرزند عبدالرزاق کاظمی از نوادگان شیخ محمدجعفر فرشته ملقب به ملائکه است.
از این خاندان، پیکر شیخ محمد ملائکه برغانی (درگذشت ۱۲۰۰ق) رهبر اصولیون قزوین و نوه شیخ محمدجعفر فرشته در روستای برغان مدفون است. استاد عبدالحسین شهیدی صالحی (درگذشت ۱۳۹۳ش) در اینباره نوشته است: «شیخ محمدجعفر فرشته ملقب به ملائکه متوفی سنه ۱۱۳۳ق از نوابغ فلاسفه و مجتهدین عصر خود... کرسی تدریس را در کربلا و قزوین به خود اختصاص داد و دارای چند فرزند بود. یکی از شاخه های این سلسله، کاظمین را مسکن خویش قرار دادند و تا عصر حاضر به خاندان ملائکه معروف هستند و جماعتی از ادبا و شعرا از این شاخه ظهور کردند که مشهورترین آنها نازک الملائکه است.»
نازک الملائکه در سال ۱۹۲۳م در محله عاقولیه شهر بغداد پایتخت عراق زاده شد. او که پدر و مادرش شاعر بودند، در رشته ادبیات عرب در دانشسرای عالی بغداد به تحصیل پرداخت. بعد از فراگیری موسیقی در موسسه هنرهای زیبای بغداد، چند سال در آمریکا برای مطالعه در ادبیات انگلیسی اقامت گزید. در سال ۱۹۵۹م موفق به دریافت کارشناسی ارشد در رشته ادبیات تطبیقی از دانشگاه ویسکانسین آمریکا شد. بعد از مدتی وارد مقطع دکتری دانشگاه کمبیریج شد. اشتغال اصلی وی، تدریس در دانشگاه های بغداد، بصره و کویت بود و تا انتهای عمر به همین مساله پرداخت.
نازک الملائکه با به هم ریختن قالب و قافیه شعرها، طرحی نو در شعر عربی ایجاد کرد. به همین جهت در سال ۱۹۹۶م موفق به دریافت جایزه نوآوری در شعر شد. از سال ۱۹۴۱م که دانشجو بود، به شکل جدی به شعر روی آورد و در سال ۱۹۴۷م اولین مجموعه شعر خویش را با نام «عاشقه اللیل» منتشر نمود. در سال ۱۹۴۷م شعر الکولیرا (وبا) را سرود که از اولین شعرهای آزاد در ادبیات عرب به حساب می آید. او این شعر را بعد از شنیدن خبر مرگ هزار مصری بر اثر شیوع بیماری وبا سرود. این اثر برخلاف شعر کلاسیک عرب، مصراع های کوتاه و بلند داشت. هرچند پدر نازک الملائکه با آن مخالفت کرد اما وی این شیوه را از آن پس سرمشق خود قرار داد. برخی پژوهشگران بر این نظرند که پیدایش شعر نو در جهان عرب بعد از ظهور این قالب شعری در ایران و زبان فارسی رخ داده است. بر همین مبنا میتوان اظهار داشت که نازک الملائکه از علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج (درگذشت ۱۳۳۸ش) پدر شعر نو ایران تاثیر پذیرفته است بخصوص آن که او و پدرش به سبب نسب ایرانی، با زبان و ادبیات فارسی و آثار شاعران معاصر ایران آشنا بوده اند.
نازک الملائکه بعد از به قدرت رسیدن حزب بعث، در سال ۱۹۷۰م با همسر خود دکتر عبدالهادی محبوبه (درگذشت ۲۰۰۲م) رئیس وقت دانشگاه بصره، عراق را ترک کرد و به کویت رفت. در سال ۱۹۹۰م به هنگام حمله صدام حسین به کویت، آن کشور را هم ترک کرد و به مصر رفت و تا انتهای عمر هشتاد و پنج ساله خود، در آنجا ماند. او دارای یازده اثر چاپ شده است که سه مجموعه شعر آن معروف است: عاشقه اللیل (زنی عاشق شب) چاپ ۱۹۴۷م در بغداد؛ شظایا و رماد (شراره ها و خاکستر) چاپ ۱۹۴۹م در بغداد؛ قراره الموجه (ژرفای موج) چاپ ۱۹۵۷م در بیروت. کتاب «قضایا الشعر المعاصر» مهم ترین اثر وی درباره نظریه شعر نو است که در آن به نقد شعر سنتی از حیث عروض پرداخته است.
دکتر نازک الملائکه در ۲۰ ژوئن ۲۰۰۷ برابر با ۳۰ خرداد ۱۳۸۶ بعد از یک دوره بیماری و انزوا درگذشت و در آرامستان «ششم تشرین» در اطراف شهر قاهره به خاک سپرده شد. چند هفته قبل از مرگ نازک الملائکه، گروهی از فعالان فرهنگی عراق در نامه ای به دولت عراق، وی را بزرگ ترین نماد زنده ادبیات خواندند و نسبت به نادیده گرفتن این شاعر، اعتراض کردند. از شعرهای معروف نازک الملائکه که بیشتر از همه شعرهای وی جنبه وجودی دارد، شعر «أنا» است. شاعر در این شعر به پاسخ های گوناگونی که پدیده هایی چون شب، باد، روزگار و خویشتنِ آدمی درباره «من» می دهند، می پردازد:
من کیستم؟
شب از من می پرسد کیستم؟
من همان راز ژرفای سیاهی های اویم
من همان سکوت طغیانگر اویم
اعماق درونم را به عدم نقاب بستم
و دلم را با گمان گره بستم
و حال من شتری گم گشته در این بیابان
خیره گشته ام و می پرسند از من اعصار
من کیستم؟
آن اویم در فراموشی زمان
من همچو اویم فاقد مکان
هماره می رویم و پایانی نیست
می گذریم و ماندنی نیست
چون به آن بلندی رسیم
پندار که آخر رنج هاست
آن فضا!
روزگار هم می پرسد کیستم؟
من بسانش سخت در پیچش اعصار
و در بازگشت رستاخیز زمان ها
آن گذشته دور را من می آفرینم
از درون فتنه های دلنشین آرزوها
و باردیگر من آنرا در گور می کنم
تا که دیروزی نو برایم بسازم
دیروزی که فردای سخت آن در پیش است
خود هم می پرسم کیستم؟
من همانندش غرق در حیرت و خیره در تاریکی
نیست چیزی که از آن آرامش ارمغان گیرم
و چنان هماره در پرسش و پاسخم
پاسخی در تحت پوشش سراب
پندار که می شود نزدیک
اما چون رسد هیچ است
پنهان و ناپیدا و نیست است
منابع
آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ۹، ص ۱۱۵۱؛
مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت شهید ثالث، به تلاش عبدالحسین شهیدی صالحی، ص ۲۳؛
سید حسین سیدی، نیما و نازک الملائکه (بررسی تطبیقی نظریه ادبی)، ص ۱۴۷، ۱۹۸؛
مرتضی کاظم شیرودی، آغارگر شعر نو نازک الملائکه یا نیما یوشیج، ص ۳۸؛ فصلنامه تخصّصی زبان و ادبیات فارسی، ش ۴، ص ۱۲۷؛
فصلنامه مطالعات ادبیات تطبیقی، ش ۱۷، ص ۵۵.
منبع: javidani.ir
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب